انسان ذاتا موجودی اجتماعی است.معنای ان
جمع شدن و گرد امدن به دور هم همانند حیوانات نیست.بسیاری از گله های اهوان
مدت های طولانی در کنار هم زندگی می کنند اما مانند هم زیست و تولید مثل
نمی نمایند.ان ها تابع جبر طبیعی هستند.نوع و زمان تولید و فرزند زایی انها
تابع فصول خاصی است.ان ها تابعند و طبیعت تابع ان ها نیست.
انسان
تنها از بابت تفکر و تعقل با حیوانات متفاوت نیست.گرچه حتی گفته می شود که
انسان حیوانی ناطق است اما تفسیر ان به سادگی نمی تواند صورت پذیرد.انسان
موجودی است که مانند ندارد.ابعاد این ناهمانندی وسیع و فراوان است.انسان می
کوشد تا طبیعت را مغلوب خود نماید.
انسان
در تلاش نیست تا فردی همانند خود تولید و به همان شکل تحویل دهد.او می
کوشد تا دیگرانی را به جامعه تحویل دهد که نسبت به گذشته متغییر تر، متحول
تر و متکامل تر باشند.تفاوتی عظیم در شکل تولید و شکل سازی ان که در نهایت
باعث تسخیر جهان مادی و طبیعی می گردد.
انسان
نمی تواند به صورت ثابت و یک پارچه در شیوه ی زندگی ، ادامه ی حیات دهد.او
با دنیا حرکت می کند و با تغییرات ان هماهنگ می گردد.هماهنگی هایی که به
نفع اوست و در نهایت نتیجه ی ان کنترل جهان امروزی است کما اینکه شامل
دنیای فردا هم خواهد شد.
یکی از نشانه
های این تغییرات، در شیوه ی فرزند داری است.انسان خود را مسئول این تغییرات
می داند.مقاطع زمانی را پایان کار نمی داند، (همان طوری که حیوانات عمل می
کنند)، ان ها تغییرات را به پیشرفت تبدیل می کنند و ان را به مقصد می
رسانند.